۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

نخستین سلام

بعد از حدود بنج سال آشنایی با اینترنت و وبلاگ تصمیم گرفتم که یه وبلاگ درست و حسابی راه بندازم.
سابق از این چندین و چند وبلاگ داشتم که هیچ کدوم به دلم نمی نشست و عاقبتشون حذف بود ، راستش هیچ کدام یک شاهی هم نمی ارزیدن.
بعد از حوادث پس از انتخابات ضرورت داشتن یک وبلاگ ثابت و پویا رو حس کردم ولی بی حوصلگی و خمودگی سبب شد همون آقایی که بودیم باشیم.
ولی از اینکه مطالب گوناگون می خوانم و حوادثی می بینم و برخی را می شناسم که در این دنیای مشبه به دهکده ولی نامتناهی هر چه می خواهند سوا از درستی و نا درستی می نویسند و در اذهان فرو می برند و من حد اقل جایگاهی هم ندارم تا عکس العمل و ندایی داشته باشم خیلی حالم گرفته شد.
رو این حساب نوروز را بهترین بهانه برای شروع دیدم.
چند روز پیش نمی دانم پدرم گفت یا تلویزیون ، نمی دانم حدیث و روایت بود یا نه ، در هر صورت گفت بدنهایتان را از نسیم بهار نپوشانید زیرا همانطور که نسیم بهار طبیعت و درختان را متحول و پویا می کند با شما هم همان می کند.
قربان این فرهنگ و تمدن برم که نسیمش حتی اینترنت و اهالی آن را متحول می کند و مزید بر علل شد من هم تکانی به خودم بدم
ادامه مطلب
 
 
Copyright © دانشجوی شیمی می نویسد . . .
Blogger Theme by BloggerThemes Design by Diovo.com
ترجمه به زبان فارسی : مجتبی ستوده